۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷

رند و قلاشیم و مست و می پرست
از شراب عشق تو رفته ز دست

معتکف در کعبه و مسجد بدم
در خراباتم کنون افتاده مست

تا بمعشوقی کنی اظهار ناز
از نیاز عاشقان عالم پرست

جمله عالم غرق بحر وحدتند
از زمین و آسمان بالا و پست

بود عالم جز بهستی تو نیست
دایما از فیض عامت نیست هست

نقش بند ما مثال خویش خواست
صورت آدم کشید و نقش بست

از شراب وصل تو مست مدام
چون اسیری گبر و ترسا بت پرست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.