۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

مهر روی تو که تابان ز همه ذراتست
حسن او را همه کون و مکان مرآتست

نیستی جمله بهستی تو پیدا شده است
غیر ازین هرکه بگوید سخن طاماتست

پیش عارف که ز اوراق جهان حسن تو دید
مصحف روی ترا جمله جهان آیاتست

دیده آن دیده که بینا بود از نور یقین
که جمال تو هویدا ز همه ذراتست

گرچه عالم همگی مظهر اسما شده است
گشته ظاهر همه اسما ز صفات و ذاتست

که گهی عشق و گهی عاشق و گه معشوقی
وه شئونات الهی چه عجب حالاتست

بعد آزادگی از قید اسیری دانست
که ظهورات ترا هر دو جهان آلاتست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.