۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰

ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاینات
گشت ذرات جهان پیدا ز انوار صفات

مهر ذاتت بی جهات و کیف و کم باشد ولی
ز انبساط نور او شد روشن اطراف و جهات

ممکن از جود وجود واجب آمد در وجود
فیض عامش گشت شامل بر جمیع ممکنات

چون جهان، حسن رخت را هست مظهر از چه رو
نیست یکسان، کفر و ایمان، کعبه و لات و منات

مابدام زلف تو در بند مشکل مانده ایم
ای فروغ نور رویت حل جمله مشکلات

بی جمال تو دو عالم بود دایم در ممات
ز آب حیوان لب لعلت جهان را شد حیات

شد اسیری واله حسن تو از روی بتان
ای جمال نوربخش تو عیان از کاینات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.