هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا بیانگر تجلی نور الهی در همه ذرات جهان است و اشاره دارد که عشق حقیقی در همه جا حاضر است. شاعر از مستی عشق و بی‌خودی سخن می‌گوید و واعظ را به جای سخن از بهشت و حور، به دیدن زیبایی‌های الهی دعوت می‌کند. متن تأکید دارد که دیدار معشوق حقیقی، انسان را از تعلقات دنیوی و اخروی رها می‌سازد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده نیاز به دانش پایه‌ای از ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۱۴۶

دو عالم غرق انوار تجلی است
همه ذرات بیخود همچو موسیست

چرا مجنون شدی در جست و جویش
نظر بگشا که عالم پر ز لیلیست

من از مستی خبر از خود ندارم
چه جای زهد و سالوسی و تقویست

بیا واعظ ز دیدارش سخن گو
چه جای قصه رضوان و حوریست

نظر برمهر رویش کن ز ذرات
که تابان هم ز صورت هم ز معنیست

مرا تا دیده بر روی تو بارست
فراغت از همه دنیا و عقبیست

اسیری دولت دیدار وصلش
کجا بیند چو در قید اسیریست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.