۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۰

از شوق رخت در همه جا غلغله هست
از زلف توبرجان جهان سلسله هست

از جور غم عشق تو در ملک دل و جان
بس فتنه و آشوب و عجب زلزله هست

گر شاهد جانها بخرابات نیامد
در مجلس مستان ز چه رو غلغله هست

تا مهر جمال تو بتابید بذرات
پیوسته در آفاق جهان ولوله هست

مفتی چه نشستی که از این کوچه تقلید
تا منزل تحقیق بسی مرحله هست

بی پیر مرو راه طریقت که درین راه
در هر قدمی واقعه هایله هست

تنها چه روی راه خطرناک اسیری
هر دم چو ازین راه روان قافله هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.