هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از شور و عشق به معشوق (خداوند) سخن میگوید. شاعر بیان میکند که پیش از آفرینش جهان، دلش بیقرار دوست بوده و هرگز از وصال او ناامید نشده است. او با اشاره به منصور حلاج و مفهوم «اناالحق»، عشق را بالاتر از هر ناموس و فخر دنیوی میداند و ریا و زهد ظاهری را ناپسند میشمارد. شعر با تأکید بر رهایی از «من» و «ما» برای رسیدن به وصال یار پایان مییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و اشاره به موضوعاتی مانند «اناالحق» و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و اصطلاحات خاص آن دارد.
شمارهٔ ۱۷۴
زان پیشتر که دور جهان را مدار بود
از شوق روی دوست دلم بیقرار بود
هرگز نگشت جان من از وصل ناامید
چون لطف دوست در حق من بیشمار بود
منصور وار گفت اناالحق بپای دار
هرکو بدار عشق چو او پایدار بود
مستی بی خمار بجز جان ما که دید؟
کو مست سرمدی ز می بی خمار بود
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان
عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
ناموس و فخر ما بجهان چیست؟عشق یار
عشاق را ز زهد ریا ننگ و عار بود
بی ما و من برفت اسیری براه دوست
چون ما و من حجاب ره وصل یار بود
از شوق روی دوست دلم بیقرار بود
هرگز نگشت جان من از وصل ناامید
چون لطف دوست در حق من بیشمار بود
منصور وار گفت اناالحق بپای دار
هرکو بدار عشق چو او پایدار بود
مستی بی خمار بجز جان ما که دید؟
کو مست سرمدی ز می بی خمار بود
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان
عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
ناموس و فخر ما بجهان چیست؟عشق یار
عشاق را ز زهد ریا ننگ و عار بود
بی ما و من برفت اسیری براه دوست
چون ما و من حجاب ره وصل یار بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.