هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به بیان حالات عاشق و معشوق می‌پردازد. شاعر از عشق بی‌اختیار خود به معشوق سخن می‌گوید و توصیف می‌کند که چگونه جمال معشوق همواره تازه و بی‌نظیر است. او از مستی ناشی از وصال معشوق می‌گوید و دنیا و عقبی را در برابر این عشق بی‌ارزش می‌داند. شاعر حتی از دست دادن هویت خود در این عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در این راه، کفر و دین و ناموس و عار برایش بی‌معنا شده است. در نهایت، او آرزوی وصال و عشرت با معشوق را دارد و اشاره می‌کند که اگر دیگران از حال او باخبر بودند، سر به خاک پای معشوق می‌نهادند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌خودی در عشق و بی‌اعتنایی به کفر و دین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۱۸۷

چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود
در عاشقی مگو که مرا اختیار بود

هر دم جمال تازه نماید بعاشقان
زان رو که جلوه های رخش بیشمار بود

مست مدام جام وصال حبیب را
باکار و بار دنیی و عقبی چه کار بود

تا بسته ام بعشق تو زنار بیخودی
مارانه کفر و دین ونه ناموس و عاربود

روزی که از شراب و ز ساغر نبود نام
جانم ز جام وصل تو مست و خمار بود

جایی که جمله خلق جهان غرق حیرتند
ما را بیار عشرت و بوس و کنار بود

کس را ز حالت تو اسیری خبر کجاست
ورنه بخاک پای تو سرها نثار بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.