هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی معشوق، عشق و دل‌باختگی، و همچنین از رضا به قضای الهی سخن می‌گوید. او از تأثیر جمال معشوق بر جهان و ناتوانی در توصیف آن می‌گوید و به عاشقان توصیه می‌کند که از غم و شادی دنیوی بگذرند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۹۱

هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید
هر دم بمن از باب دگر یار درآید

جانا بدل پاک نظر کن رخ او بین
آئینه صافی چو همه روی نماید

اعمی نتواند که به بیند مه رویت
جز دیده بینا بجمال تو نشاید

از تاب جمال تو شود محو دو عالم
چون روی تو از پرده پندار برآید

جز غمزه جادوی تو جان و دل و(د)ینم
ای شوخ جفا پیشه نگویی که رباید

چندانکه بجانم غم عشق تو فزون است
شادی دل عاشق دیوانه فزاید

عاشق چه کند گر نکند جامه بصد چاک
مطرب چو سرود غم عشق تو سراید

راضی به قضا باش و ز غم فارغ واز او
زیرا غم و شادی جهان هیچ نپاید

از دام بلا جان اسیری شود آزاد
زان زلف معنبر چو گره باز گشاید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.