۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود
هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود

پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان
مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود

مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست
آشیان بی نشانی منزل و مأوا بود

قرب جانان جنت جان است و بعدش دوزخ است
روضه دل روی یار و قامتش طوبی بود

ای دل ار جویی وصال او ز هستی نیست شو
در میانه مائی ما چون حجاب ما بود

هر دلی کو واله حیران حسن یار شد
از غم دنیا و دین آزاد و ناپروا بود

با خیال زلف و رویت جان مشتاق لقا
از غم و فکر دو عالم بی سرو سودا بود

از کمال حسن رخسار تو آمد بی نظیر
در ملاحت شاهد روی تو بی همتا بود

هرکه مست و بیخبر شد از شراب وصل یار
چون اسیری در جهان سرحلقه غوغا بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.