۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۶

خوش وقت عاشقان که بمعشوق همبرند
در کوی عشق محرم اسرار دلبرند

دایم ببزم وصل که اغیار ره نیافت
با یار خود بعیش و طرب جام می خورند

مرغان عشق چون پرو بالی بهم زنند
دریک نفس بشوق ز نه چرخ بگذرند

اهل گمان که منکر عشاق می شوند
آنها بذوق عشق یقین ره نمی برند

در بزم وصل دوست هرآنکس که راه یافت
او پادشاه وقت و شهان جمله چاکرند

در پرتو جمال رخش عاشقان مست
بیخویش گشته جامه هستی همی درند

با حسن جانفزای رخ یار عاشقان
از جنت و ز حور کجا یاد آورند

رندان که سرخوش ازمی دیدار گشته اند
دیگر بهر دو کون چرا سردرآورند

هرکو قمار عشق ببازد اسیریا
درد او اولش زد و عالم برآورند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.