هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق عمیق و شیدایی شاعر به معشوق سخن میگوید. شاعر توصیف میکند که چگونه حضور معشوق جهان را برای او معنا میبخشد و چگونه عشق او را مست و شیدا کرده است. او زیبایی معشوق را با عناصری مانند آفتاب مقایسه میکند و بیان میکند که حتی قبل از آفرینش جهان، عشق به معشوق وجود داشته است. شاعر از انتقادهای رقیبان بیتفاوت است و تنها به وصال معشوق میاندیشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۰۳
هنوز هست جهان را به نیست مأوابود
که جانم از می عشق تو مست و شیدا بود
ببزم وصل چو ساقی شراب عشقم داد
کمینه جرعه جانم هزار دریا بود
چو دیده باز گشادم جمال رخسارت
چو آفتاب ز ذرات کون پیدا بود
دمی که حسن تو پیدا نبود از عالم
جهان در آینه روی تو هویدا بود
اگر چه مظهر حسن تو گشته جمله جهان
ولی جمال تو پیدا بصورت ما بود
به ملک لم یزلی پیشتر ز کون و مکان
چه عیش ها که ز وصلت مرا مهیا بود
چو مست شوق جمال تو بود جان و دلم
ز طعنه های رقیبان مرا چه پروا بود
چه التفات بگفتار منکران لقا
مرا که دیده جانم بدوست بینا بود
ازآنکه جان اسیری سعادتی دارد
همیشه دولت وصل تواش تمنا بود
که جانم از می عشق تو مست و شیدا بود
ببزم وصل چو ساقی شراب عشقم داد
کمینه جرعه جانم هزار دریا بود
چو دیده باز گشادم جمال رخسارت
چو آفتاب ز ذرات کون پیدا بود
دمی که حسن تو پیدا نبود از عالم
جهان در آینه روی تو هویدا بود
اگر چه مظهر حسن تو گشته جمله جهان
ولی جمال تو پیدا بصورت ما بود
به ملک لم یزلی پیشتر ز کون و مکان
چه عیش ها که ز وصلت مرا مهیا بود
چو مست شوق جمال تو بود جان و دلم
ز طعنه های رقیبان مرا چه پروا بود
چه التفات بگفتار منکران لقا
مرا که دیده جانم بدوست بینا بود
ازآنکه جان اسیری سعادتی دارد
همیشه دولت وصل تواش تمنا بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.