۱۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۳

حالیا رفتیم یاران خیرباد
با دل بریان و سوزان خیرباد

همچو تن کو دور ماند از روان
از تو دور افتادم ای جان خیرباد

با هزاران رنج و محنت زین دیار
میرویم اکنون عزیزان خیرباد

یادگاری می بریم از کوی تو
سینه داغ و چشم گریان خیرباد

صد هزاران ناله آید از دلم
دم بدم از سوز هجران خیرباد

چون جدا افتادم از زلف خوشت
زان سبب گشتم پریشان خیرباد

ای اسیری با شه خوبان بگو
خان و مانم گشت ویران خیرباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.