۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۷

آنان که درد عشق تو برجان گزیده اند
داغی بدل ز آتش شوقت کشیده اند

یک ذره درد عشق بعالم نمی دهند
چون لذت شراب محبت چشیده اند

سودائیان عشق چه دانند زیان و سود
نقد غمت بمایه شادی خریده اند

نارند حسن ماه رخان هیچ در نظر
آنها که پرتوی ز جمال تو دیده اند

از شادی وصال و غم هجر فارغند
در مسند شهود چو خوش آرمیده اند

اهل سماع جامه بصد چاک کرده اند
تا وصف آن جمال ز مطرب شنیده اند

مستان جام شوق ز مستی و بیخودی
از قید هست و نیست اسیری رهیده اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.