هوش مصنوعی: شاعر در این متن از شراب معنوی و عشق الهی سخن می‌گوید که باعث رهایی از خودی و هستی مادی می‌شود. او از دیدار دوست و وصل معنوی به عنوان منبع حیات و جان تازه یاد می‌کند و اشاره می‌کند که عشق الهی انسان را از قفس وجود مادی رها می‌سازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و انتزاعی است که برای درک عمیق‌تر نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند 'شراب بیخودی' و 'بند قفس' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۹

ساقی جانها شراب ار زانکه زین دستان دهد
منت عالم بهر جامی به مستان می نهد

زان شراب بیخودی دریاب جانم را که چون
مست گردد از خمار هستی خود وارهد

هرزمان صد جان تازه یابد از دیدار دوست
هرکه جان و دل بهای نقد وصلش می دهد

آن امانت کز زمین و آسمان آمد دریغ
جان آدم زان امینش شد کامانت وا دهد

در هوای او اسیری از خودی آمد برون
همچو آن مرغی که از بند قفس ناگه جهد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.