۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۵

مرا سودای او دیوانه دارد
ز فکر عقل و دین بیگانه دارد

فسون چشم جادو بین که مارا
میان شهر چون افسانه دارد

دلم مؤمن ازآن شد کو چو کافر
بتی در اندرون خانه دارد

به تقوی ورع پیمان نسازد
کسی کو عهد با پیمانه دارد

ز بهر صید مرغ جان عاشق
ز زلف و خال دام و دانه دارد

طواف کعبه سودی نیست آنرا
که دل با شاهد و میخانه دارد

اسیری زان بفقر آمد سزاوار
که رو درراه درویشانه دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.