هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از دیوانگی و سودای عشق سخن میگوید و بیان میکند که عشق، فرد را از عقل و دین بیگانه میکند. شاعر از جادوی چشم معشوق و افسانهشدن خود در شهر میگوید. همچنین، به تضاد بین ایمان و کفر، تقوا و مینوشی اشاره دارد و عشق را همچون دامی برای صید جان عاشق توصیف میکند. در نهایت، شعر بر بیفایده بودن طواف کعبه برای کسی که دل در گرو میخانه و معشوق دارد، تأکید میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، اشارههایی به مینوشی و تضادهای اعتقادی دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۳۵
مرا سودای او دیوانه دارد
ز فکر عقل و دین بیگانه دارد
فسون چشم جادو بین که مارا
میان شهر چون افسانه دارد
دلم مؤمن ازآن شد کو چو کافر
بتی در اندرون خانه دارد
به تقوی ورع پیمان نسازد
کسی کو عهد با پیمانه دارد
ز بهر صید مرغ جان عاشق
ز زلف و خال دام و دانه دارد
طواف کعبه سودی نیست آنرا
که دل با شاهد و میخانه دارد
اسیری زان بفقر آمد سزاوار
که رو درراه درویشانه دارد
ز فکر عقل و دین بیگانه دارد
فسون چشم جادو بین که مارا
میان شهر چون افسانه دارد
دلم مؤمن ازآن شد کو چو کافر
بتی در اندرون خانه دارد
به تقوی ورع پیمان نسازد
کسی کو عهد با پیمانه دارد
ز بهر صید مرغ جان عاشق
ز زلف و خال دام و دانه دارد
طواف کعبه سودی نیست آنرا
که دل با شاهد و میخانه دارد
اسیری زان بفقر آمد سزاوار
که رو درراه درویشانه دارد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.