۱۵۹ بار خوانده شده
ساقیا می ده که هشیارم کند
مستیش زین خواب بیدارم کند
زان میی کارد خمارش نیستی
فارغ از هستی و پندارم کند
در صفای او نماید روی یار
صاف و پاک از زنگ اغیارم کند
زان شرابی ده که شادی آورد
وز غم کونین بیزارم کند
شد پیاپی جام ما در دایره
تا که سرگردان چو پرگارم کند
مست و بیخود سازدم منصور وار
چون همی خواهد که بردارم کند
جرعه زان می اسیری گو بنوش
تا چو مولانا و عطارم کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
مستیش زین خواب بیدارم کند
زان میی کارد خمارش نیستی
فارغ از هستی و پندارم کند
در صفای او نماید روی یار
صاف و پاک از زنگ اغیارم کند
زان شرابی ده که شادی آورد
وز غم کونین بیزارم کند
شد پیاپی جام ما در دایره
تا که سرگردان چو پرگارم کند
مست و بیخود سازدم منصور وار
چون همی خواهد که بردارم کند
جرعه زان می اسیری گو بنوش
تا چو مولانا و عطارم کند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.