۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۹

در آرزوی روی تو گشتیم بیقرار
بردار پرده از رخ و مقصود ما برآر

ساقی مجو بهانه که فرصت غنیمت است
بگشا سربسو و بتعجیل می بیار

دیوانه ایم و عاشق و مست مدام عشق
با عقل و پارسائی و تقوی مرا چه کار

با عاشقان حکایت معشوق و باده گو
با زاهدان ز جنت و حوران گلعذار

تا دل ز فکر غیر مبرا نمی شود
در بزم وصل یار ترا کی دهند بار

بینی جمال عشق و زمعشوق برخوری
در راه عاشقان خدا گر شوی نثار

هرکو قدم براه طریقت نهد بحق
از دامن اسیری ما دست گو مدار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.