۱۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۸

عاشق چشمان مست آن نگار
تا ابد هرگز نباشد بی خمار

هر دلی کو پر ز درد عشق نیست
پیش عشاق جهان ناید بکار

چون نباشد دلربائی مثل او
تخم عشق او بدل دایم بکار

اهل دل جمله خریدار ویند
من که باشم تا که آیم در شمار

نیست همچون زلف عنبر بوی او
در خطا و درختن مشک تتار

چون شدم مست از شراب لعل او
دم بدم ساقی مرا زان لب می آر

ای اسیری چون گرفتارش شدی
دایما خون دل از دیده ببار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.