۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۳

ای دل براه عشق ز کونین در گذر
گر زانک عاشقی ز سر جان و سرگذر

خواهی ببزمگاه وصالت دهند راه
از جان و دل ز جمله جهان پیشتر گذر

مردانه گر براه طریقت قدم نهی
ز امید باغ جنت و بیم سقرگذر

با عقل کی بمنزل وصلش توان رسید
شو مست جام عشق و ز ره بیخبر گذر

داری هوس که شاهد جان رو نمایدت
بیخود بکوی میکده کن یک سحر گذر

جانم نیاورد بنظر مهر و ماه را
تا روی جان فزای ترا دید در گذر

باید که ره بسر اسیری بری چو ما
اول قدم برو ز سرجاه و زر گذر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.