هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلباختگی به معشوق سخن میگوید و از ناصح و زاهد میخواهد که او را با حال خود بگذارند. او عشق را برتر از کفر و اسلام میداند و از زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر جان و جهان میسراید. همچنین، اشاره میکند که عشق باعث رهایی از غم دنیا و دین میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند کفر و اسلام و بحث رهایی از دین و دنیا ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامناسب باشد.
شمارهٔ ۲۶۴
مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار
ناصح تو کار خود کن و ما را باو گذار
جانها معطر و دو جهان پر نسیم شد
تا برفشاند باد صبا زلف مشکبار
بازم خیال زهد مبادا برد ز راه
ساقی مدار منتظرم جام می بیار
تا خانه کرد در دل من عشق مغ بچه
گشتم ز فکر کفر و ز اسلام برکنار
زاهد که توبه میدهد از عاشقی مرا
رویت چو دید می شود از توبه شرمسار
هربار رخ بشیوه دیگر نمایدم
هر روز اگر جمال تو بینم هزار بار
هرکو قدم نهد چو اسیری برای عشق
بازش بگو که با غم دنیا و دین چه کار
ناصح تو کار خود کن و ما را باو گذار
جانها معطر و دو جهان پر نسیم شد
تا برفشاند باد صبا زلف مشکبار
بازم خیال زهد مبادا برد ز راه
ساقی مدار منتظرم جام می بیار
تا خانه کرد در دل من عشق مغ بچه
گشتم ز فکر کفر و ز اسلام برکنار
زاهد که توبه میدهد از عاشقی مرا
رویت چو دید می شود از توبه شرمسار
هربار رخ بشیوه دیگر نمایدم
هر روز اگر جمال تو بینم هزار بار
هرکو قدم نهد چو اسیری برای عشق
بازش بگو که با غم دنیا و دین چه کار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.