هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر دلدادگی و وابستگی شدید شاعر به معشوق است. او خود را آزاده از قید دنیا و دین، اما اسیر زلف معشوق می‌داند. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند مستی، خرابات، و رندی، حالتی از بی‌خودی و بی‌خبری ناشی از عشق را توصیف می‌کند. در نهایت، او هستی را وهم و خیال می‌خواند و مخاطب را به عرفان و روی آوردن به حق دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، و اشاره به مفاهیمی مانند مستی و خرابات، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این محتوا برای سنین بالاتر که توانایی درک و تحلیل مفاهیم انتزاعی و عرفانی را دارند، مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۲۶۹

مائیم بعشق تو میان بسته بزنار
ترسا صفت از غیر تو کلی شده بیزار

آزاده ز قید غم دنیا و ز دینم
در دام کمند سر زلف تو گرفتار

از جام می عشق چنان مست و خرابم
کز بیخبری می نشناسم سرود دستار

رفت از سرمن فکر و خیال خرد و صبر
تا گشت دلم از می عشق تو خبردار

جویای می و شاهدم ای پیر خرابات
بنما بمن از راه کرم خانه خمار

رندیم و خراباتی و قلاش و نظرباز
درباخته در کوی فنا هستی و پندار

هستی جهان نیست بجز وهم وخیالی
عارف شو و از جمله جهان روی بحق آر

آن یار بنقش همه اغیار برآمد
دیار درین دار مجوئید بجز یار

صدبار بهر لحظه اگر رو بنماید
برحسن دگر جلوه کند یار بهر بار

اسرار حقیقت بجهان هرکه کند فاش
منصور صفت زود برآید بسردار

از باده اطلاق اسیری چو بنوشید
آزاده ز قید دو جهان گشت بیکبار
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.