هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از باد صبا میخواهد تا نقاب از چهره معشوق بردارد و زیبایی او را به عاشقان نشان دهد. شاعر بیان میکند که با ظهور معشوق، همه چیزهای دیگر ناپدید میشوند و تنها او باقی میماند. همچنین، تأکید میکند که همه کثرتها وهمی است و در نهایت تنها معشوق حقیقی وجود دارد. شعر با توصیف جمال معشوق و ظهور نهایی او بر صورت آدمی پایان مییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص ادبیات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به دانش پایهای از ادبیات و فلسفه عرفانی دارد.
شمارهٔ ۲۷۰
ای باد صبا ز روی دلدار
از لطف نقاب زلف بردار
بنمای بعاشقان بیدل
حسن رخ جانفزای آن یار
گر یار ز رخ نقاب بگشود
شد محو فنا نقوش اغیار
چون شاهد عشق جلوه گر شد
آمد من و تو عیان بیکبار
معشوقه و عشق و عاشق آمد
در مرتبه ظهور و اظهار
وحدت ز نسب کثیر بنمود
این کثرت وهمی است هشدار
جز یار درین میانه کس نیست
اغیار نبود غیر پندار
هر لحظه بشکل دیگر آمد
تا گشت عیان بنقش بسیار
می دان بیقین که غیر او نیست
مطلوب و مطالب و طلبکار
بنمود جمال خود بکلی
برصورت آدم آخر کار
روی چو مهش نگر اسیری
برحسن دگر نموده هربار
از لطف نقاب زلف بردار
بنمای بعاشقان بیدل
حسن رخ جانفزای آن یار
گر یار ز رخ نقاب بگشود
شد محو فنا نقوش اغیار
چون شاهد عشق جلوه گر شد
آمد من و تو عیان بیکبار
معشوقه و عشق و عاشق آمد
در مرتبه ظهور و اظهار
وحدت ز نسب کثیر بنمود
این کثرت وهمی است هشدار
جز یار درین میانه کس نیست
اغیار نبود غیر پندار
هر لحظه بشکل دیگر آمد
تا گشت عیان بنقش بسیار
می دان بیقین که غیر او نیست
مطلوب و مطالب و طلبکار
بنمود جمال خود بکلی
برصورت آدم آخر کار
روی چو مهش نگر اسیری
برحسن دگر نموده هربار
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.