هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌ای عرفانی در خرابات (محل عیاشی و می‌نوشی) سخن می‌گوید. او در سحرگاه به خرابات می‌رود و همه را مست و بی‌خود می‌بیند. موسیقی و سماع برپاست و همه در حالتی از شور و مستی به سر می‌برند. شاعر با دیدن این صحنه‌ها، خود نیز دچار حالتی عرفانی می‌شود و از خود بی‌خود می‌گردد. او معتقد است که تنها رندان و اهل دل از اسرار خرابات آگاهند و دیگران از درک آن عاجزند. همچنین اشاره می‌کند که آنچه در خرابات بر جان اسیر آشکار می‌شود، برای صوفی خلوت‌نشین در مسجد ناشناخته است.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی پیچیده و اشاره به مصرف شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا گمراه‌کننده باشد. همچنین درک عمیق این شعر نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۲۷۱

در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر
جمله را دیدم ز مستی گشته از خود بیخبر

مطربان اندر سرود و ساز داده چنگ و عود
ساقی و جمله حریفان مست و بیخود سربسر

جملگی گردان بپهلو بی سرو پا در سماع
در گرفته شور و مستی در همه دیوار و در

آنچنان حالی چو دیدم در من آمد حالتی
بیخود از خود گشتم و دیگر ندیدم خیر و شر

هرکه بیند یک نظر آن بزم و ساقی و حریف
می پرستی پیشه کرد و نیستش کاری دگر

جان رندان واقف سر خراباتست و بس
دیگران نسبت بدان سر گوئیا کورند و کر

در خرابات آنچه برجان اسیری کشف شد
صوفی خلوت نشین را نیست در مسجد خبر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.