۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۷

دلا در عاشقی می سوز و می ساز
براه عشق او می باش جانباز

بکوی عشق شو چون خاک ره خوار
نیازی پیش گیر و بگذر از ناز

ز یاد دوست دل را بال و پر ده
که تا شهباز جان آید بپرواز

رضا کن پیشه و صبر و قناعت
مبرا ساز دل از حرص و از آز

اگر در عشق ترک سر بگویی
به پیش عاشقان گردی سرافراز

تو تا فانی نگردی در ره عشق
در وصلش برویت کی شود باز

بترک دین و دنیا بایدت گفت
اگر خواهی که گردی محرم راز

ز ساز وصل او یابی نوائی
اگر با مطرب عشقی هم آواز

اسیری از مقام عقل بگذر
بملک عاشقی آی و وطن ساز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.