هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید. شاعر از جوشش دریا و خروش صحرا به عنوان نمادهای تحول درونی یاد می‌کند و از نور ایمان و زیبایی معشوق الهی صحبت می‌کند. او از رهایی از زهد ظاهری و گرایش به عشق حقیقی می‌گوید و خود را مرید پیر میفروش می‌داند. در نهایت، شاعر از سرگردانی و جست‌و‌جوی خود در راه عشق الهی سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاری است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند مستی و می‌نوشی ممکن است برای سنین پایین تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۸۶

تا که دریای قدم آمد بجوش
گشت صحرای دو عالم پرخروش

در نقاب کفر زلف بیقرار
نور ایمان رخ خوبت مپوش

تا نمودی حسن رخسار چو ماه
از دل و جانم ربودی عقل و هوش

ترک زهد و دین و دنیا در رهت
هست آسان پیش رند باده نوش

مستی و مخموری امروز ما
هست از آن می ها که یارم داد دوش

واقفم از ذوق مستی تا دلم
شد مرید پیر جام می فروش

دربدر بی پا و سرگردیده ام
چون اسیری سال ها در جست و جوش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.