۱۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۴

شرح درد عشق دارد طول و عرض
فرصت ار یابم کنم با دوست عرض

عشق اگر گوید بترک سربگو
عاشقان را طاعت عشقست فرض

طاقت و تاب غم عشقت نداشت
غیر عاشق نه سماوات و نه ارض

آب حیوان گر چه می بخشد حیات
میکند آن را ز لعل دوست قرض

ای اسیری گر محال آمد وصال
خوش محالی میکنم هر لحظه فرض
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.