۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۳

زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف
یارب مباد تیر بلا را دگر هدف

آمد ندا ز یار که گر مست و عاشقی
درکش بذوق جام فنا را و لاتخف

چون سوختم برآتش عشقش ملک بدوش
برعرش برد مسند عزم ازین شرف

آنان که آستین ز دو عالم فشانده اند
آورده اند دامن دلدار را بکف

هرکس ز شوق یار سراید سرود غم
زاهد به لااله و مطرب بچنگ و دف

خورشید روی یار زهر ذره ظاهرست
بگشای چشم باطن و بنگر ز هر طرف

تابد درون جان اسیری هزار مهر
من حب نوربخشک یا شحنة النجف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.