هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فنا شدن در آن سخن میگوید. او خود را رند، خراباتی و مست میداند و از ریا و سالوس بیزار است. زیبایی معشوق را بینظیر و بیزوال توصیف میکند و احساس میکند در دریای عشق و فنا غرق شده است. همچنین، اشاره میکند که این عشق او را از هر قیدی آزاد کرده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگانی مانند 'رند'، 'خراباتی' و 'مست' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۰۶
ببحر هست مطلق تا شدم غرق
میان ما و دریا نیست خود فرق
چو من رند و خراباتی و مستم
چه کار آید مرا سالوسی و زرق
شدم محو فنا از تاب حسنت
چو لامع شد مه روی تو چون برق
جمالت آفتاب بی زوالست
که پیدا نیست او را غرب تا شرق
ز هر قیدی اسیری گشت آزاد
بدریای فنا زان دم که شد غرق
میان ما و دریا نیست خود فرق
چو من رند و خراباتی و مستم
چه کار آید مرا سالوسی و زرق
شدم محو فنا از تاب حسنت
چو لامع شد مه روی تو چون برق
جمالت آفتاب بی زوالست
که پیدا نیست او را غرب تا شرق
ز هر قیدی اسیری گشت آزاد
بدریای فنا زان دم که شد غرق
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.