هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر عقل و خرد را در برابر عشق ناتوان می‌داند و از واعظان می‌خواهد که از سخنان زهد و ریا دوری کنند. او عشق را برتر از ناموس و آبرو می‌داند و خود را اسیر زیبایی معشوق توصیف می‌کند. نغمه‌های موسیقی نیز او را به یاد عشق می‌اندازند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و رهایی از قیدوبندهای اجتماعی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۳۱۷

ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ
در راه عشقت آمده پای خرد بسنگ

مست شراب عشقم و از عقل بیخبر
واعظ بما مگو سخن زهد و ریو و رنگ

ناموس اگر برفت بعشق تو گو برو
ما را بعشق دوست چه پروای نام و ننگ

صاحب دلان، دلا از من بیدل برد بزور
هر دم بعشوه دگر آن یار شوخ شنگ

جانم نبود بی می و معشوق یک نفس
زان دم که ما بدامن رندان زدیم چنگ

گوید رباب نغمه شوق تو زیر و بم
آید صدای عشق تو زآواز عود و چنگ

تا او فتاد پرده عزت ز روی یار
در تاب حسن اوست اسیری دلو و دنگ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.