۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۹

بریخت ساقی وحدت می محبت پاک
بجام سینه دردی کشان منزل خاک

بنور معرفت ار هست چشم دل روشن
بگوش جان شنو آخر خطاب مالولاک

جمال روی تو آخر چنانچه هست، بگو
که جز درآینه ما کجا کنی ادراک

مگر که یار درآید بخانه دل من
سزای سینه ز خاشاک غیر کردم پاک

نقاب زلف برویت چه خوب افکندی
لکنت احرق لولا فعلت ذاک کذاک

بهر چه بنگرم از غایت نظربازی
رایت وجهک فیه ولانظرت سواک

مدار و مرکز دور دایری توازآن
اسیریا بتو کردند انجم و افلاک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.