هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران صوفی‌مسلک است که به موضوع عشق الهی و وصال با معشوق حقیقی می‌پردازد. شاعر از تسلط عشق بر دل، فنا شدن در حق، بی‌اعتباری عقل و دانش ظاهری، و اهمیت عشق و فنا در رسیدن به حقیقت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده نیاز به دانش پایه‌ای از ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۳۳۰

تا کرد شاه عشق بملک دلم نزول
برخاستست از سر جان عقل بوالفضول

خورشید عمرم ار بفراقت زوال یافت
لیکن ز جان خیال وصال تو لایزول

آن یار عین ماست نه از روی اتحاد
این خانه پر ازوست ولیکن نه از حلول

بی بهره نیست ذره از مهر روی دوست
نور ترا بظلمت عالم بود شمول

کی با خودی ببزم وصالت توان رسید
فانی ز خویش شو که بحق یافتی وصول

دانش همه بمذهب من هست معرفت
در دین ما جز این نه فروعست و نه اصول

از قیل و قال هیچکس آگه نشد ز حال
مفتی ز قول راست مرنج و مشو ملول

زاهد رسد بجان تو بوئی ز عشق یار
گفتار عاشقان اگرت اوفتد قبول

کس واقف ار ز حال اسیری نشد چه شد
بهتر ز شهرت دگرانست این خمول
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.