هوش مصنوعی: این متن عرفانی از عشق به معشوق الهی و وصال با او سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که وصال حقیقی تنها با گذر از پندارها و صفای دل ممکن است و عرفان واقعی از راه گفتار به دست نمی‌آید، بلکه نیازمند سیر و سلوک عملی و تبعیت از صاحبان کمال است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و نیازمند سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی است.

شمارهٔ ۳۳۱

چون خیال وصل جانان هست سودای محال
جان شیدایم ز وصلش گشت قانع با خیال

تا ز هستی هست باقی یکسر مو وصل نیست
نیست از هستی خودشو گر همی خواهی وصال

در میان جان و جانان پرده جز پندار نیست
چونکه پندارت نماند هر دو دارند اتصال

گر شود صافی ز زنگ غیر مرآت دلت
می توان دیدن عیان از دیده جان آن جمال

حال اهل دل طلب مفتی، که تا عارف شوی
راز عرفان کی شود حاصل ز راه قیل و قال

دامن صاحب کمالی گیر و میرو در رهش
گر همی خواهی که یابی حال ارباب کمال

چون بکنه حسن او کس را اسیری ره نبود
در بیان وصف او زان رو زبانها گشت لال
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.