۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۷

ما سالها بکوی ملامت دویده ایم
راه سلامت همچو ملامت ندیده ایم

حرص و امل چو رهزن راه طریقتند
مارخت دل بملک قناعت کشیده ایم

مفتی اگر ز راه خرد میرسد بجان
ما از طریق عشق بجانان رسیده ایم

از جام وصل مست مدامند جان و دل
تا مابکوی میکده خلوت گزیده ایم

از عقل و زهد خشک بشستیم دست دل
تا جرعه ز باده عشقش چشیده ایم

آشفته گشته ایم و پریشان و بیقرار
تا از نسیم زلف تو بوئی شنیده ایم

مرآت روی اوست اسیری همه جهان
ما عکس حسنش از همه ذرات دیده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.