هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات عرفانی و عاشقانه خود می‌گوید، از تلاش‌های بی‌ثمر در راه ملامت و حرص، تا رسیدن به آرامش در قناعت و عشق. او از مستی از جام وصل و دوری از عقل و زهد خشک سخن می‌گوید و به زیبایی و عشق جانان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۳۷

ما سالها بکوی ملامت دویده ایم
راه سلامت همچو ملامت ندیده ایم

حرص و امل چو رهزن راه طریقتند
مارخت دل بملک قناعت کشیده ایم

مفتی اگر ز راه خرد میرسد بجان
ما از طریق عشق بجانان رسیده ایم

از جام وصل مست مدامند جان و دل
تا مابکوی میکده خلوت گزیده ایم

از عقل و زهد خشک بشستیم دست دل
تا جرعه ز باده عشقش چشیده ایم

آشفته گشته ایم و پریشان و بیقرار
تا از نسیم زلف تو بوئی شنیده ایم

مرآت روی اوست اسیری همه جهان
ما عکس حسنش از همه ذرات دیده ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.