هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رسیدن به مرحله‌ای از معرفت و وصال سخن می‌گوید که در آن، خود را از قید نام و نشان رها کرده و به فنا و اتحاد با معشوق می‌رسد. او از گذر از جهان مادی و رسیدن به نور الهی و تبدیل شدن به عین نور سخن می‌گوید و خود را فراتر از دنیا و عقبی می‌داند. این متن بیانگر حالات عرفانی و سلوک روحانی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارد.

شمارهٔ ۳۳۹

هنگام آن آمد که من این پرده ها را بردرم
شهباز و سیمرغی شوم از چرخ گردون بگذرم

ویران کنم این آشیان سازم مکان در لامکان
گردد همه کون و مکان چون بیضه زیر شهپرم

بگذارم این نام و نشان ازما ومن یابم امان
گردم فنای جاودان چون در جمالش بنگرم

چون یار بردارد نقاب آید برون مه از حجاب
هر ذره گردد آفتاب از نور مهر خاورم

در پرتو نور خدا از ما و من گشتم جدا
شد ظلمتم نور و صفا من عین نور انورم

هم صورت و معنی منم هم حجت و دعوی منم
هم دنیی و عقبی منم هم از دو عالم برترم

تا گشت جانم با نوا از گنج وصل جانفزا
کردم اسیری گم ترا دیگر چه یادت آورم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.