۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۹

ما عاشق مست آن لقائیم
معشوقه پرست بی نوائیم

شیدائی عشق و بیخود از خود
مست می لعل جانفزائیم

بیگانه ز عقل و صبر و هوشیم
با عشق و جنون آشنائیم

وقت است بدر شویم از خود
در کوی قلندری درآئیم

ما رند و قمارباز و بی باک
هم گوشه نشین و پارسائیم

اوباش و حریف شاهد و می
هم صاحب ورد و با دعائیم

پیوسته شدست جان بجانان
تا ماز خودی خود جدائیم

مائی و منی حجاب ره بود
مائی چو برفت مانه مائیم

با دوست یکی شویم اسیری
از قید خودی اگر برائیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.