هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، بیانگر عشق عمیق و بی‌قرار شاعر به معشوق است. شاعر از دیوانگی عشق، هجران، و میل به وصال سخن می‌گوید و خود را فدایی راه عشق می‌داند. او در این مسیر، همه چیز را فدای معشوق می‌کند و حتی از جور و جفای او نیز استقبال می‌نماید. در نهایت، شاعر به مقامی می‌رسد که در آن، همه نشانه‌ها به یار بی‌نشان اشاره دارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند هجران، جور و جفا، و قتل عاشقانه ممکن است برای کودکان و نوجوانان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۵۷

ای جمال جان فزایت وایه جان و دلم
مهر رخسار تو کرده خانه در آب و گلم

دعوی عقل و قرار ما هم از دیوانگیست
ورنه با سودای عشق او که گوید عاقلم

کشته شمشیر هجرانست جان بیدلان
من به تیغ وصل جانان ای عجب چون بسملم

میل عاشق باوفا و مهر معشوقست من
از کمال عشق با جور و جفایش مایلم

هر دو عالم یار می بینم ندارم فکر غیر
من همه حق دیدم و فارغ ز فکر باطلم

صد نشان در هر قدم دیدم ز یار بی نشان
تا درین ره شد مقام بی نشانی منزلم

گر کند قتل اسیری گو بدست خویش کن
خون خود کردم بحل گر یار باشد قاتلم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.