هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از دیدن جمال معشوق به شیدایی و حیرانی می‌رسد و خود را در نور وجود او غرق می‌بیند. عشق به معشوق باعث می‌شود تا شاعر از دین و دنیا بگذرد و در راه عاشقی به جرگه رندان بپیوندد. او در نهایت خود را محرم بزم وصال معشوق می‌داند و از موهبت عشق به عنوان اعجوبه دوران یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۳۵۹

باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم
در شعاع حسن او شیدائی و حیران شدم

تا که خورشید جمال نوربخش او بتافت
ظلمت ما نور گشت و همچو مه تابان شدم

چون بدیدم از همه ذرات مهر روی دوست
عارف اهل یقین و صاحب عرفان شدم

گر چه بودم قطره چون در بحر کل گشتم فنا
در بقا بعدالفنا دریای بی پایان شدم

دین و دنیا چون فدای عشق جانان ساختم
در طریق عاشقی سرحلقه رندان شدم

در قمار عشق جانان جان و دل درباختم
محرم بزم وصالش بی دل و بی جان شدم

عارفان گر شهره شهرند اسیری از عمل
من بمحض موهبت اعجوبه دوران شدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.