هوش مصنوعی: این متن بیانگر حالات عاشقانه و عرفانی شاعر است که خود را نه زاهد ریاکار و نه عاقل و هشیار، بلکه حیران جمال معشوق و مست وصال او می‌داند. شاعر از تعلقات دنیوی گذر کرده و در جستجوی دیدار حق در همه جا است. او از قید خود و جهان رها شده و در بزم وصل حاضر می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۶۴

ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم
نه زاهد سالوسی و نه شیخ مرائیم

نه عاقل و هشیار نه دیوانه و مستیم
حیران جمال رخ بیچون و چرائیم

مست می وصلیم و نه مخمور فراقیم
در تابش حسن رخ او محو فنائیم

نه صاحب تلوین و فنائیم بحقیقت
سلطان سرا پرده تمکین و بقائیم

در میکده با شاهد و می یارو مصاحب
در مسجد و محراب به اوراد و دعائیم

کی باز گذاریم به کس شاهد و می را
هرگه بخرابات چنین مست در آئیم

با ما سخن از کعبه و بتخانه مگوئید
مادر همه جا طالب دیدار خدائیم

در بزمگه وصل درآئیم چو رندان
آن دم که ز قید خود و کونین برآئیم

دلبر چو مرا مونس جانست اسیری
تا ظن نبری یک نفس از دوست جدائیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.