۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۰

ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم
پیوسته با خیال تو شادان و خرمیم

ما در خیال زلف پریشان بیقرار
آشفته خاطریم و بسودای محکمیم

مونس کجا شویم به زهاد چونکه ما
در میکده بشاهد و می یار و همدمیم

محروم از جمال تو یک دم نبود جان
چون در حریم انس بوصل تو محرمیم

چون حسن عارض تو نیاید بشرح و وصف
ما در بیان حسن و جمال تو ابکمیم

جانرا ز درد فرقت جانان خبر کجاست
از وصل او همیشه چو دلشاد و بی غمیم

تا حسن تو نقاب اسیری ز رخ فکند
در پرتو جمال تو حیران عالمیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.