هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، به زیبایی و جمال معشوق الهی اشاره دارد و بیان می‌کند که جهان آینه‌ای از تجلی جمال اوست، اما تنها انسان می‌تواند مجلای کامل این حسن باشد. شاعر از وحدت در عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید و زاهد را به رهایی از قید و بندهای ظاهری دعوت می‌کند. همچنین، تأکید می‌کند که دیدن روی معشوق، تنها درمان دردهای عاشق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات مانند 'مستی' و 'می' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۳۷۱

تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم
ولی مجلای حسن او کماهی نیست جز آدم

تفاوت درمرایا بدنه اندرحسن رخسارش
ازین رو در نظر حسنش گهی بیش است گاهی کم

بخلوتخانه وحدت که راهی نیست کثرت را
چه عیش و عشق ورزی ها که بداو را مرا باهم

حریف ما شو ای زاهد که نوشیم از می وصلش
که جز مستی و می خواری ندیم شادی بیغم

چو دارد شاهد رویت جمال و جلوه بیغایت
بناز و شیوه دیگر نماید خویش را هر دم

نشان از کافر و مؤمن نماندی ار برافتادی
ز خورشید جمال تو نقاب زلف خم در خم

دل ریش اسیری را بغیر از دیدن رویت
بجان تو که در عالم نه درمانست و نه مرهم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.