هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن میگوید و بیان میکند که به دلیل این عشق، به هیچ چیز دیگر در عالم اهمیت نمیدهد، حتی بهشت و جهنم برایش بیاهمیت شدهاند. او از غمزههای معشوق و میهای ازلی سخن میگوید و خود را اسیر زیباییهای معشوق میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.
شمارهٔ ۳۸۷
چنان حیران حسن آن نگارم
که پروای همه عالم ندارم
مرا از جنت و دوزخ چه پرسی
چو من محو جمال روی یارم
ز دست غمزه آن چشم خونریز
چو زلف عنبرینش بیقرارم
ازآن می ها که ساقی در ازل داد
چو چشمش تا ابد اندر خمارم
تنم در عشق او شد چون خیالی
بدرد عاشقی بنگر چه زارم
چه شادی باشد ای مطلوب جانم
که چون دولت درآئی در کنارم
هزاران حسن یوسف پیش رویش
اسیری کی درآید در شمارم؟
که پروای همه عالم ندارم
مرا از جنت و دوزخ چه پرسی
چو من محو جمال روی یارم
ز دست غمزه آن چشم خونریز
چو زلف عنبرینش بیقرارم
ازآن می ها که ساقی در ازل داد
چو چشمش تا ابد اندر خمارم
تنم در عشق او شد چون خیالی
بدرد عاشقی بنگر چه زارم
چه شادی باشد ای مطلوب جانم
که چون دولت درآئی در کنارم
هزاران حسن یوسف پیش رویش
اسیری کی درآید در شمارم؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.