هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که در مسیر عشق و معرفت، با وجود تلاش بسیار، به وصال معشوق و درک حقیقت نرسیده است. شاعر از ناکامی‌های خود در عشق و جستجوی معنوی می‌گوید و احساس ناتوانی و حیرتی را توصیف می‌کند که در این مسیر طولانی تجربه کرده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۸۸

دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم
زین غم دل و جان رفت بجانان نرسیدیم

بسیار دویدیم بسر در پی مطلوب
سر در طلبش رفت و بسامان نرسیدیم

در کوچه عشق تو همه عمر برفتیم
آمد بسر این عمر و به پیشان نرسیدیم

در بادیه عشق تو سرگشته حیران
چندانکه دویدیم بپایان نرسیدیم

معروف بعرفان شده ام لیک چه حاصل
در معرفت کنه تو ای جان نرسیدیم

گفتند فنا شو که رسیدی بحقیقت
چون مائی ما رفت عجب زان نرسیدیم

از بهر دل ریش اسیری همه عالم
مرهم شد و زان نیز بدرمان نرسیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.