هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوق به معشوق (جانان) سخن می‌گوید و حالتی از بی‌خودی و وحدت با وجود مطلق را توصیف می‌کند. او خود را فانی در معشوق و باقی به او می‌داند و بیان می‌کند که تمام جهان، از جمله زمین و آسمان، تجلی‌های او هستند. شاعر همچنین از دوگانگی‌های وجودی خود مانند قهر و لطف، کفر و ایمان، و آزادی و اسیری سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند وحدت وجود و فنا در عشق، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۸۹

ز شوق روی جانان آنچنانم
که سر از پاو پا از سر ندانم

چنان مستغرقم در بحر وحدت
که از کثرت بکلی برکرانم

چو از خود فانی و باقی باویم
ازآن هم جسم و هم جان جهانم

موالید و عناصر غیر ما نیست
حقیقت هم زمین و آسمانم

نمود ما بود بود دو عالم
گهی پیدا و دیگر دم نهانم

گهی در صورت قهرم گهی لطف
گهی کافر گهی مؤمن ازآنم

گهی آزاده از هر قید و گاهی
اسیری گه چنین و گه چنانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.