۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۴

تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم
بی جان شدم ولیک جهان در جهان شدم

زان دم که باختم دل و جان در قمار عشق
از هر چه عقل فرض کند، بیش از آن شدم

شهباز همتم چو پر و بال برگشاد
بالاتر از زمین و زمان و مکان شدم

تا با نشان شوم مگر از یار بی نشان
نام و نشان گذاشتم و بی نشان شدم

چون در فنا ز هستی خود نیست آمدم
در عالم بقا بخدا جاودان شدم

تا گشته ام گدای گدایان کوی تو
در ملک فقر پادشه شه نشان شدم

آزاده چون که گشت اسیری ز قید خویش
مطلق بکوی عشق و جنون داستان شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.