هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و سرگردانی خود در کوی غم عشق سخن میگوید. او به صبر و خرد بیاعتنایی میکند و خود را اسیر تقدیر و عشق میداند. شاعر از دیوانگی و بیسامانی خود در میعشق سخن میگوید و امید به کمک پیر خرابات دارد تا مشکلاتش آسان شود. او زیبایی معشوق را ستایش میکند و از حیرت خود در برابر آن سخن میگوید. در نهایت، شاعر از عهد اسیری با شاهد و می میگوید و از شکستن پیمان توسط معشوق هراس دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مینوشی و خرابات ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۴۰۲
من که در کوی غم عشق تو سرگردانم
سخن صبر و خرد باد هوا می دانم
ناصحا عیب مکن گر چه نظر بازم ورند
چون ز تقدیر قضای ازلی زین سانم
سرو سامان مطلب از من دیوانه دگر
زانکه سرمست می عشقم و بی سامانم
هم مگر پیر خرابات نماید مددی
تا که مشکل بمی صاف شود آسانم
نظر پاک و صفا بین که نقوش دو جهان
همه از صفحه روی تو روان میخوانم
حسن رخسار تو چون گشت عیان از رخ خوب
من ز روی همه خوبان برخت حیرانم
گرچه با شاهد و می عهد اسیری است درست
آه اگر آن بت رعنا شکند پیمانم
سخن صبر و خرد باد هوا می دانم
ناصحا عیب مکن گر چه نظر بازم ورند
چون ز تقدیر قضای ازلی زین سانم
سرو سامان مطلب از من دیوانه دگر
زانکه سرمست می عشقم و بی سامانم
هم مگر پیر خرابات نماید مددی
تا که مشکل بمی صاف شود آسانم
نظر پاک و صفا بین که نقوش دو جهان
همه از صفحه روی تو روان میخوانم
حسن رخسار تو چون گشت عیان از رخ خوب
من ز روی همه خوبان برخت حیرانم
گرچه با شاهد و می عهد اسیری است درست
آه اگر آن بت رعنا شکند پیمانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.