هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه نوشیدن شراب و مستی سخن می‌گوید و تأثیر آن را بر زهد و هشیاری خود بیان می‌کند. او از ساقی می‌خواهد شراب آتشین به او بدهد تا از یک جرعه، صد خام را پخته کند. شاعر به دنبال وصال دلارام است و می‌گوید که مستی از جام ساقی، عقل و صبرش را از بین برده است. او خود را می‌پرست و حریف شاهد و جام شراب می‌داند و از هنر خود در این اسیری سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین مرتبط با شراب و مستی است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، مفاهیم عرفانی و عشقی آن ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۴۰۴

ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام
شدم در زهد و هشیاری نکونام

بده ساقی شراب آتشینم
که سازد پخته از یک جرعه صد خام

طلب کن همت از پیر خرابات
براه میکده گر می نهی گام

بجو جام مصفا و می صاف
ببین عکس رخ ساقی درآن جام

دلا می خواره باش و مست و قلاش
مگر یابی ازین وصل دلارام

ز جام لعل ساقی تا شدم مست
ز دستم رفت عقل و صبر و آرام

چو روی شاهدم صافی و بیغش
چو چشم مست ساقی درد آشام

نباشد کار من جز می پرستی
گر از لعل لبش یابم دمی کام

حریف شاهد و جام شرابم
هنر بین زین اسیری گو در ایام
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.