هوش مصنوعی: این متن عرفانی و عاشقانه، بیانگر حالات شاعر در وصف عشق به معشوق و فنای در اوست. شاعر از بی‌نام و نشانی خود در راه عشق، مستی از وصال معشوق، و بی‌اعتنایی به دنیا و آخرت سخن می‌گوید. او از رسیدن به دولت وصل و رهایی از بلای هجران می‌گوید و این که در قمار عشق، همه‌چیز حتی کفر و دین را باخته است. در نهایت، شاعر خود را در دو عالم کامران می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند 'قمار عشق' یا 'فنای در معشوق' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۴۲۰

عاشقیم و رند و بی نام و نشان
در فنای عشق جانان جان فشان

واله و شیدای حسن روی دوست
مست جام وصل و فارغ از جهان

با چنان رخسار و حسن جانفزا
کی مرا پروای حورست و جنان

در هوای وصل او طیران کند
شاهباز جان ما در لامکان

وه چه عیش است این که دستم داده است
در کنارم شاهد و می در میان

دولت وصلش چو فریادم رسید
از بلای هجر گشتم در امان

چون ببزم وصل او دیدم فنا
یافتم از وی بقای جاودان

در قمار عشق جانان باخته
نقد و جنس کفر و دین و جسم و جان

هم بیمن دولت وصل حبیب
شد اسیری در دو عالم کامران
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.