۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۱

آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون
می نماید پرتو حسن تو از مرآت کون

پیش ازآن کاندر جهان این مصحف و اوراق بود
در کتاب حسن تو مکتوب شد آیات کون

عالم از نور تجلی مینماید هست نیست
حیرت عقلست در حسن رخت حالات کون

فارغم از فکر غایات و بدایات جهان
در صفای روی تو دیدم همه غایات کون

در تجلی جهان سوز جمال روی دوست
غرق دریای فنا گشته صفات و ذات کون

عاقبت از پرتو خورشید روی نوربخش
نور مطاق شد اسیری ظلمت ذرات کون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.