هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق آن بر دل شاعر می‌پردازد. شاعر از دیدار معشوق به عنوان تنها درمان درد دل خود یاد می‌کند و زیبایی او را چنان توصیف می‌کند که گویی همه جهان را روشن کرده است. او از تأثیر این زیبایی بر دل و جان خود سخن می‌گوید و حتی ذرات جهان را در پرتو خورشید رخ معشوق، حیران و واله توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۳۰

جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان
درد دل ما را نبود مرهم و درمان

از نور تجلی دو جهان گشت منور
چون پرده برانداخت جمال رخ جانان

حسن تو بیک عشوه دل و دین مرا برد
گر حسن ازینست نه دل ماند و نه جان

دل مایل خوبان شد ازآن رو که عیان دید
حسن تو درآئینه رخساره خوبان

چون مهر جمال تو ز ذرات بتابید
هر ذره ازآن روی نماید مه تابان

گر وصل نجوید دل زاهد چه توان کرد
جوینده شاهی نبود طبع گدایان

چون جان اسیری همه ذرات جهانست
در پرتو خورشید رخت واله و حیران
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.