هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و عشق به معشوق میگوید و بیان میکند که بدون او، جهان برایش تاریک و پر از رنج است. او از غم و محبت سخن میگوید و تأکید میکند که تنها حضور معشوق میتواند آرامشبخش باشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم عرفانی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۳۷
مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه من
در فراقت شمع گردون را بسوزد آه من
دوزخ سوزان شود بر من چو جنات نعیم
در قیامت گر تو باشی مونس و همراه من
بی رخت شد جان به فرزین بند هجران مبتلا
گر به وصلی در نیابی مات گردد شاه من
لشکر جور و جفا بر من ره شادی گرفت
تا نباشد جز به سوی محنت و غم راه من
تا دلم آگاه شد از لذت درد و غمت
جز به سویش نیست مایل این دل آگاه من
نور مه از آفتاب آمد همیشه وین عجب
نور یابد صد هزاران آفتاب از ماه من
از اسیری گر نداری باور این درد درون
شاهد است این دیده گریان و روی کاه من
در فراقت شمع گردون را بسوزد آه من
دوزخ سوزان شود بر من چو جنات نعیم
در قیامت گر تو باشی مونس و همراه من
بی رخت شد جان به فرزین بند هجران مبتلا
گر به وصلی در نیابی مات گردد شاه من
لشکر جور و جفا بر من ره شادی گرفت
تا نباشد جز به سوی محنت و غم راه من
تا دلم آگاه شد از لذت درد و غمت
جز به سویش نیست مایل این دل آگاه من
نور مه از آفتاب آمد همیشه وین عجب
نور یابد صد هزاران آفتاب از ماه من
از اسیری گر نداری باور این درد درون
شاهد است این دیده گریان و روی کاه من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.